- گوهر نشاندن
- جای دادن گوهر بر چیزی (چون انگشتری) ترصیع
معنی گوهر نشاندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرو ریختن گوهر نثار کردن جواهر: جهان آفرین را همی خواندند بران موبدان گوهر افشاندند
جای دادن گوهر بر چیزی (چون انگشتری) ترصیع
انزوا کشیدن
فرو ریختن گوهر نثار کردن جواهر: جهان آفرین را همی خواندند بران موبدان گوهر افشاندند
عمل و شغل گوهر نشان
فرو ریختن گوهر نثار کردن جواهر: جهان آفرین را همی خواندند بران موبدان گوهر افشاندند
نشاننده گوهر جواهر نشان، آنچه که در آن گوهر نشانده باشند: ز طوق زر و تاج گوهر نشان شد از سر فرازان و گردنکشان. (نظامی)، فصیح و بلیغ: دهان و لبش بود گوهر فشان سخن گفتنش بود گوهر نشان